تابوت سکینه
تابوت سکینه
در حدیث آمده است:
همانا مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف ) تابوت سکینه را از غار انطاکیه بیرون می آورند و سفره های تورات را از کوهی در شام استخراج می کنند و با آن با یهود محاجه و استدلال می کنند و بسیاری از آنان اسلام می آ ورند.(منتخب الاثر309/4 بحار29/51 و 350/52)
«تابوت سکینه»، صندوقی است که حضرت موسی علیه السلام به امر حق تعالی، از چوب شطیم ساخت. طول آن سه قدم و نُه قیراط و عرض و ارتفاعش دو قدم و سه قیراط بود.
بیرون و اندرونش را به طلا پوشیده کرد. آن تابوتی بود که به عدد هر پیغمبری خانه ای از زبرجد سبز در آن بود، آخرین خانه ها، خانه ی حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلّم بود.
آن تابوت را، «تابوت شهادت» و «تابوت عهد» هم گفته اند. («لغت نامه ی دهخدا»، چاپ جدید، ج 4، ص 5335)
در روایات اسلامی ذکر شده که آن تابوت هنگام ظهور قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) همراه ایشان خواهد بود، که از غاری در «انطاکیّه» بیرون آورده است. («المجالس السنیّه»، ج 5، ص 710) و به روایتی دیگر، تابوت در «دریاچه ی طبریه» است. («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 126)
و به روایتی دیگر:
به هنگام حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ، حکومت جباران وستمگرالن ونفوذ پیسیاسی منافقان وخائنان نابود گردد . شهر مکه قبل? مسلمین ، مرکز حرکت انقلابی مهدی شود . نخستین افراد قیام قیام او در ان شهر گرد آیند ودر آنجا به او بپیوندند . مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) به نفوذ یهود و مسیحیت در جهان خاتمه دهد .ازآغاز انطاکیه ،تابوت سکینه را بیرون آورد ، نسخه اصلی تورات وانجیل در ان است و بدینگونه در میان اهل تورات با تورات ودر میان اهل انجیل با انجیل حکم کند و آنان را به متابعت خویش فرا خواند .
تابوت عهد:
تعبیر دیگرى است از تابوت سکینه یا تابوت شهادت، ولى از نظر دانشمندان یهود (محض رعایت اصول فرهنگ نگارى ذکر مى شود وگرنه نگارنده را از برخى خرافات که ذیلاً آورده مى شود نفرت است): صندوقى است که موسى به امر حقتعالى از چوب شطیم ساخت ; طولش سه قدم و نه قیراط و عرض و ارتفاعش دو قدم و سه قیراط بود و بیرون و اندرونش به طلا پوشیده بر اطراف سر آن تاجهاى طلایى ساخت و سرپوشى از طلاى خالص بر آن گذارده دو کرّوب بر زبر آن قرارداد که با دو بال خود بر سرپوش آمرزش سایه افکن بودند و بر هر یک از طرفین آن دو حلقه طلائى براى عصاهاى چوبى که به طلا پوشیده شده براى برداشتن تابوت بود ، ساخت و حقه منّ و عصاى هارون را که شکوفه نمود و دو لوح عهد را که احکام عشره بر آنها مکتوب بود (عبرانیان 9: 3 و 4) در آن گذارد و در پهلوى آن کتاب تورات گذاشت (سفر تثنیه 31: 26) از این رو گاهى از اوقات آن را تابوت شهادت گویند (سفر خروج 25: 16 و 40: 21) اما حقه من و عصاى هارون در زمان سلطنت سلیمان باقى نبود، (اول پادشاهان 8: 9). و بر بالاى سرش ابرى بود که خداوند در آن تجلى مى فرمود و چون قوم اسرائیل کوچ مى کردند تابوت مرقوم را برداشته از جلو روانه مى شدند و ستون ابر و آتش، شب و روزهاى ایشان مى بود. در حینى که تابوت برداشته شده روانه مى شد موسى مى گفت:
«اى خداوند ! برخیز و دشمنانت از حضور تو منهزم گردند». و چون فرود مى آمد مى گفت: «اى خداوند ! نزد هزاران هزار اسرائیلى رجوع نما» (سفر اعداد 10: 33 ـ 36) و هنگامى که قوم اسرائیل مى خواستند از اردن عبور کنند تابوت عهد را کما فى السابق به جلو انداخته در آب روان شدند، پس آب نهر منشق شده و آبهاى بالا متراکم گشته ، قوم به خشکى ورود کردند (صحیفه یوشع 3: 14 ـ 17) بعد از آن مدتى ـ یعنى فى ما بین 300 و 400 سال (ارمیا 7: 12 ـ 15) ـ در خیمه جلجال باقى ماند. سپس از آن خیمه ، حرکتش داده جلو لشکر اسرائیل مى بردند و بدان واسطه در وقتى که اسرائیلیان در نزد افیق منهزم شدند (اول سموئیل: 4) تابوت به دست فلسطینیان افتاد و ایشان آن را با شدود برده در بتکده اى در برابر صنم داجون گذاردند (اول سموئیل: 5). لکن خداوند بلاها و امراض مهلکه را برایشان فرستاد به حدّى که به اجبار تابوت را با اظهار عزت به زمین اسرائیل در قریه یعاریم گذاشتند (اول سموئیل: 6 و 7). اما چون داود در اورشلیم ساکن شد، تابوت را با جلال بدانجا آورد و تا زمان بنا شدن هیکل ، در همانجا بود (دوم سموئیل: 6) و (اول تواریخ ایام 15: 25 ـ 29) و گمان مى برند که مزمور 132 را قدر همان وقت نوشت. بعد از آن تابوت در هیکل گذاشته شد (دوم تواریخ ایام 5: 2 ـ 10) و موافق دوم تواریخ ایام (33: 7) منسى صورت تراشیده در هیکل نصب کرد و دور نیست که به جهت تعیین محل آن صورت ، تابوت را از محل خود به جاى دیگر برد لکن یوشیا آن را دوباره به جاى خود آورده تابوت قدس نام نهاد (دوم تواریخ ایام 35: 3). و باید دانست که تابوت مرقوم در هیکل ثانى نبود و معلوم هم نیست که آیا آن را نیز به بابل برد و یا اینکه پنهان شده نایاب گردید ؟ . (قاموس کتاب مقدس : 237 ـ 238)
(